سلام دوستان من..
متاسفانه وبلاگ من دچار مشکل شده و هیچی سر جاش نیست.
یه داستان کوتاه طنز آمیز براتون نقل می کنم که ماندگار شده است
و از آن به عنوان یه ضرب المثل یاد می شود.
چوپانی گله اش را به صحرا برد و در فرصت بیکاری از درخت گردوی تنومندی
بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد،ناگهان گردباد سختی در گرفت ودرخت را به تکان انداخت به صورتیکه نزدیک بود چوپان بیفتد و ناقص شود.باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.
در حال مستاصل شد.از دور بقعه ی امامزاده ای را دید و گفت:"ای امامزاده گله ام نذر تو،از این درخت من سالم پایین بیایم".در حال جای پایی پیدا کرد و خود را قدری محکم گرفت...پس گفت:"ای امامزاده خدا راضی نمی شود زنو بچه ی من از خواری وکم بضاعتی بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی!!نصف گله را به تو میدهم و نصفی هم برای خودم !!
قدری پایین تر آمدو نزدیک تنه درخت رسید.گفت:"ای امامزاده نصف گله را چطوری نگهداری می کنی؟آنها را خودم نگهداری می کنم و در عوض کشک و پشم نصف گله را به تو میدهم".
وقتی کمی پایین تر آمد،گفت:"چوپان که بی اجر و مزد نمی شود،کشکش مال تو و پشمش به عنوان مزد نگهداری نصف گله ، مال من".
پایش که به زمین رسید و خیالش راحت شد.نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت:"مرد حسابی !چه کشکی چه پشمی...ما از هول خودمان یه غلطی کردیم...غلط کردن که جریمه ندارد!!!!
برگرفته از وبلاگ دوست عزیزم سیما
استاد احمد شاملو
نظرات شما عزیزان:
سارا
ساعت11:57---17 خرداد 1390
سلام میشه بپرسم شمارو با چه اسمی لینک کنم ممنونپاسخ:لطف کردی اومدی پیشم...منو با نام " فرهنگ " لینک کن ، دوست من..
آشیونه.....مهسیما
ساعت19:15---31 فروردين 1390
ღ .. ..ღپاسخ:مرسی عزیز..
Asal
ساعت11:55---31 فروردين 1390
darzemn
in matlabet kheili ali bod
khosheman amad...پاسخ:خوسحالم که خوشت اومده...بازم بیا.
Asal
ساعت11:52---31 فروردين 1390
salam doste man
man 24 salame
ashegh nashodam chon pish nayomade
amm adrgire moshkelate ziyadiam
dellam are shekaste
elina
ساعت11:41---31 فروردين 1390
سلام خوبی؟خیلی جال بود ممنون پاسخ:سلام.لطف کردی ...